گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 6
مهدي در قرآن و حدیث- 2







قسمت دوم مهدي در حدیث هادي معرفت ترجمه، واحد پژوهش موعود اشاره: در قسمت اول مقاله حاضر باجمال برخی از آیات
قرآن کریم که به نحوي با امام مهدي، علیه السلام، و حرکت نجات بخش ایشان مرتبط است مورد بررسی قرار گرفت، اینک در
در « احمد بن حنبل » . ادامه مقاله جایگاه امام مهدي، علیه السلام، را در احادیث شیعه و اهل سنت مورد بررسی قرار می دهیم
صحابی بزرگ رسول خدا، صلی الله علیه وآله، از آن حضرت چنین روایت کرده است: لا ،« عبدالله بن مسعود » به واسطه « مسند »
تقوم الساعۀ حتی یلی رجل من اهل بیتی، یواطی ء اسمه اسمی. ( 1) قیامت برپا نمی شود، تا مردي از خاندان من که همنام من است
ام » خود این روایت را نقل کرده اند. همچنین ابو داود در روایت دیگري از « سنن » 3) نیز در ) « ترمذي » 2) و ) « ابو داود » . ظهور کند
( همسر گرامی پیامبر اکرم، صلی الله علیه وآله، روایت می کند که آن حضرت فرمود: المهدي من عترتی من ولد فاطمۀ. ( 4 ،« سلمه
نیز به نقل از پیامبر اسلام چنین آمده است: المهدي من ولد « ابن ماجه » مهدي از خاندان من و از فرزندان فاطمه است. در سنن
یکی دیگر از محدثان اهل سنت، همین روایت را نقل کرده و در ذیل آن ،« حاکم نیشابوري » . فاطمه. ( 5) مهدي از نسل فاطمه است
می گوید: هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم. ( 6) این حدیث بنابر ضابطه اي که مسلم [ابن الحجاج] بیان داشته، حدیث صحیح به
بنابر ضابطه شیخین (بخاري و مسلم) « المهدي من اهل بیتی » شمار می آید. او همچنین می گوید: حدیثی که در آن آمده است
( نیز روایت شده است. ( 7 « رجل من عترتی » حدیث صحیح است. محدث مزبور در ادامه اضافه می کند: حدیث مزبور به صورت
نقل می کند که پیامبر خدا، صلی الله علیه وآله، روزي « حذیفۀ بن یمان » به اسناد خود از « صفت مهدي » در بیان « ابو نعیم اصفهانی »
به هنگام ایراد خطبه فرمود: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله، عزوجل، ذلک الیوم حتی یبعث فیه رجلا من ولدي اسمه
اسمی. فقام سلمان الفارسی، فقال: یا رسول الله، من اي ولدك قال: هو من ولدي هذا، و ضرب بیده علی الحسین. ( 8) اگر تنها یک
روز به پایان جهان باقی مانده باشد، خداوند، صاحب عزت و جلال، آن روز را طولانی می سازد تا مردي از فرزندان مرا که همنام
من است، برانگیزد. در این هنگام سلمان فارسی برخاست و گفت: اي فرستاده خدا! [او] از کدامین فرزندت [خواهد بود] آن
صفحه 29 از 62
نیز که از « شیخ صدوق » . حضرت در حالی که دست خود را به حسین [علیه السلام] می زد فرمود: از نسل این فرزند من است
بزرگان فقها و محدثان شیعه به شمار می آید، به اسناد خود از امام رضا، علیه السلام، و آن حضرت از پدران بزرگوار خویش نقل
کرده که پیامبر خدا، صلی الله علیه وآله، فرمود: لا تقوم الساعۀ حتی یقوم القائم الحق منا، و ذلک حین یاذن الله، عزوجل، له... و من
تبعه نجا، و من تخلف عنه هلک... الله الله عبادالله! فاتوه و لو حبوا علی الثلج، فانه خلیفۀ الله عزوجل، و خلیفتی. ( 9) قیامت به پا نمی
شود، تا اینکه قائم حق از ما [اهل بیت] ظهور کند. و آن هنگامی است که خداوند، صاحب عزت و جلال، به او اجازه دهد... و هر
کس او را پیروي کند نجات می یابد و هرکس از او سرباز زند نابود می شود... بندگان خدا! خدا را، خدا را درنظر بگیرید و به او
بپیوندید، حتی اگر لازم باشد افتان و خیزان خود را بر روي برف بکشید. همانا او جانشین خداوند، عزوجل، و جانشین من است. در
روایت دیگري که امام رضا، علیه السلام، به نقل از پدران ارجمند خویش، از امام علی، علیه السلام، نقل می کند، چنین آمده است:
قال رسول الله،صلی الله علیه وآله: لاتذهب الدنیا حتی یقوم بامر امتی رجل من ولدالحسین، یملاها عدلا کما ملئت ظلما و جورا.
10 ) پیامبر خدا، که درود خدا بر او و خاندانش باد، فرمود: جهان به پایان نمی رسد تا اینکه مردي از فرزندان حسین عهده دار امر )
امت من شود و جهان را پر از عدل کند، همچنانکه از ستم و ناروایی پر شده بود. امام صادق، علیه السلام، نیز به واسطه اجداد
بزرگوارش از رسول خدا، صلی الله علیه وآله، نقل می کند که: القائم من ولدي، اسمه اسمی و کنیته کنیتی و شمائله شمائلی و سنته
سنتی، یقیم الناس علی ملتی و شریعتی، و یدعوهم الی کتاب الله، عزوجل. من اطاعه اطاعنی و من عصاه عصانی، و من انکره فی
غیبته فقد انکرنی، و من کذبه فقد کذبنی و من صدقه فقد صدقنی. ( 11 ) قائم از نسل من است، نام او نام من، کنیه او کنیه من،
سیماي او سیماي من و روش او روش من است. او مردم را بر دین و شریعت من استوار می دارد و آنها را به سوي کتاب خداي
صاحب عزت و جلال فرا می?خواند هرکس او را پیروي کند مرا پیروي کرده، هر کس به مخالفت با او برخیزد با من مخالفت
کرده، هر کس در دوران غیبت او به انکارش پردازد مرا انکار کرده، هر کس او را تکذیب کند مرا تکذیب کرده و هر کس او را
تصدیق کند مرا تصدیق کرده است. مهدي امام دوازدهم در روایاتی که به طور متواتر از پیامبر اکرم، صلی الله علیه وآله، نقل شده
آمده است که: امامان دوازده نفرند، به عدد نقباي بنی اسراییل، که همه آنها از قریش?اند. در اینجا به برخی از این روایات اشاره
روایت کرده اند که پیامبر خدا، صلی الله علیه وآله، فرمود: لا یزال هذا الدین قائما « جابر بن سمره » می کنیم: ترمذي و ابو داود از
(او عزیزا) حتی یکون علیکم اثنا عشر خلیفۀ، کلهم من قریش. ( 12 ) این دین پیوسته برپا (و یا عزیز) خواهد ماند، تا دوازده جانشین
به نقل از جابر بن سمره چنین آمده است: « صحیح بخاري » که همگی از قریش اند، بر شما حکومت کند. در کتاب الاحکام از
سمعت النبی، صلی الله علیه و سلم، یقول: یکون اثنا عشر امیرا... فقال کلمۀ لم اسمعها، فقال ابی انه قال: کلهم من قریش. ( 13 ) از
پیامبر، که درود و سلام خدا بر او باد، شنیدم که فرمود: دوازده امیر خواهند بود... ایشان بعد از آن کلمه اي فرمودند که من نشنیدم.
کتاب الاماره، روایت مزبور به صورت زیر از همان راوي ،« صحیح مسلم » اما پدرم گفت: پیامبر فرمود: همه آنها از قریش اند. در
نقل شده است: دخلت مع ابی علی النبی، صلی الله علیه وسلم، فسمعته یقول: ان هذا الامر لا ینقضی حتی یمضی فیهم اثنا عشر
خلیفۀ... ثم تکلم بکلام خفی علی، فقلت لابی: ما قال قال: قال کلهم من قریش. ( 14 ) به همراه پدرم بر پیامبر، که درود و سلام خدا
بر او باد، وارد شدم. شنیدم که ایشان فرمود: این امر به پایان نمی رسد تا دوازده خلیفه در آن به حکومت رسند... آنگاه ایشان
کلامی را فرمودند که من متوجه آن نشدم، این بود که از پدرم پرسیدم: ایشان چه فرمود؟ گفت: ایشان فرمود: همه آنها از قریش
17 ) ابن حجر به همین صورت نقل ) « صواعق المحرقه » ترمذي ( 16 ) و « سنن » ( احمد بن حنبل، ( 15 « مسند » اند. روایت یاد شده در
چنین نقل می کند: کنا جلوسا لیلۀ « مسروق بن اجدع » به اسناد خود از « المستدرك علی الصحیحین » شده است. حاکم نیشابوري در
عند عبدالله بن مسعود یقرئنا القرآن، فساله رجل، فقال: یا ابا عبد الرحمن! هل سالتم رسول الله، صلی الله علیه وسلم، کم یملک هذه
( الامۀ من خلیفۀ؟ فقال عبدالله: ما سالنی عن هذا احد منذ قدمت العراق قبلک. قال: سالناه فقال: اثنا عشر، عدة نقباء بنی اسرائیل. ( 18
صفحه 30 از 62
شبی نزد عبدالله بن مسعود نشسته بودیم و او براي ما قرآن تلاوت می کرد. در همین هنگام مردي از او پرسید: اي ابا عبدالرحمن!
آیا شما از رسول خدا، که درود و سلام خدا بر او باد، نپرسیدید که چند خلیفه بر این امت خواهد آمد؟ عبدالله در پاسخ او گفت:
از زمانی که به عراق آمده ام کسی غیر از تو این پرسش را با من مطرح نکرده است. عبدالله در ادامه گفت: ما از پیامبر در این باره
در « احمد بن حنبل » پرسیدیم و ایشان فرمود: [خلفاي این امت] دوازده نفر خواهند بود، به تعداد نقباي بنی اسراییل. همین روایت را
20 ) نقل کردهاند. ادامه دارد پی نوشتها: 1. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج 1، ص ) « کنز العمال » در « متقی هندي » 19 ) و ) « مسند »
3. الترمذي، ابو عیسی محمد بن عیسی . 2. السجستانی، سلیمان بن الاشعث (ابو داود)، سنن ابی داود، ج 4، ص 106 ، ح 4282 .376
4. السجستانی، سلیمان، همان. 5. ابن ماجه ابو عبدالله محمد بن یزید، سنن، ج . بن مسورة، سنن الترمذي، ج 4، ص 505 ، ح 2231
. 7. همان، ص 558 . 6. الحاکم النیسابوري، ابو عبدالله محمد، المستدرك علی الصحیحین فی الحدیث، ج 4، ص 557 . 2، ص 519
8. المقدسی السلمی الشافعی، یوسف بن یحیی، عقدالدرر فی اخبار المنتظر، ص 24 ;همچنین ر. ك: الطبري، محب الدین احمد بن
عبدالله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوي القربی، ص 136 ، الفیروزآبادي، فضائل الخمسۀ من صحاح الستۀ، ج 3، ص 332 ، الاربلی،
.9 .80 - ابوالحسن، علی بن عیسی، کشف الغمۀ فی معرفۀ الائمه، ج 3، ص 469 ;المجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 51 ، ص 79
الصدوق، محمد بن علی بن الحسین، عیون اخبار الرضا، به نقل از: المجلسی، محمدباقر، همان، ص 65 ، ح 2 ;شایان ذکر است در
، آمده است. (ر. ك: الفیروزآبادي، السید مرتضی الحسینی، همان، ج 3 « ولو حبوا علی الثلج » مصادر اهل سنت این روایت با تعبیر
; 12 . الترمذي، ابو عیسی، همان، ص 501 . 11 . همان، ص 73 ، ح 19 . 10 . المجلسی، محمدباقر، همان، ص 66 ، ح 5 .( ص 328
.14 . السجستانی، سلیمان بن الاشعث (ابو داود)، همان. 13 . البخاري، اسماعیل بن ابراهیم، صحیح البخاري، ج 9، ص 101
،92 - 15 . ر. ك: ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج 5، ص 90 . النیسابوري، ابوالحسین مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج 6، ص? 3
17 . ر. ك: الهیثمی، احمد بن . 16 . ر. ك: الترمذي،ابو عیسی، همان، ج 2، ص 35 .108 ،94،99 ، همچنین ر. ك: همان، ص 89
19 . ر. ك: ابن . 18 . الحاکم النیسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله، همان، ج 4، ص 501 . حجر، الصواعق المحرقۀ، ص 113
، 20 . ر. ك: المتقی الهندي، علاء الدین علی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج 3 . حنبل، احمد، همان، ج 1، ص 389 و 406
همسر گرامی پیامبر اکرم، صلی الله علیه وآله، روایت می کند که آن حضرت ،« ام سلمه » ص 205 . ابو داود در روایت دیگري از
فرمود: المهدي من عترتی من ولد فاطمۀ. پیامبر خدا، که درود خدا بر او و خاندانش باد، فرمود: جهان به پایان نمی رسد تا اینکه
مردي از فرزندان حسین عهده دار امر امت من شود و جهان را پر از عدل کند، همچنانکه از ستم و ناروایی پر شده بود. ترمذي و
روایت کرده اند که پیامبر خدا، صلی الله علیه وآله، فرمود: این دین پیوسته برپا (و یا عزیز) خواهد ماند، « جابر بن سمره » ابو داود از
تا دوازده جانشین که همگی از قریش اند، بر شما حکومت کند.
موعود در قرآن - 7
قسمت هفتم فرج بعد از شدت عبدالرسول هادیان شیرازي امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء، و یجعلکم خلفاء الارض، ء
اله معه الله، قلیلا ما تذکرون ( 1) کیست که درمانده را زمانی که او را بخواند اجابت کند، و گرفتاري را برطرف سازد و شما را
جانشینان این زمین قرار دهد؟ آیا معبودي با خداست؟ چه کم پند می گیرید! 1. بررسی جایگاه و موقعیت آیه خداوند متعال در این
آیه و دو آیه قبل و بعد آن پرسشهایی درباره بعضی واقعیتهاي جهان هستی مطرح کرده تا بدین وسیله از مردم اعتراف بگیرد که
کسی نمی تواند در این کارها همراه با خدا باشد، و شریک او معرفی شود. در آیه 60 سؤال درباره خالق زمین و آسمان، نازل
کننده باران و رویاننده درختان است. در آیه 61 سؤال درباره کسی است که در زمین اسقرار و آرامش ایجاد کرد و رودها و کوهها
را در آن قرار داد و در میان دو دریا برزخی ساخت؟ و بالاخره در آیه 64 سؤال می کند: چه کسی است که آفرینش زمین را آغاز
صفحه 31 از 62
می کند سپس آن را برمی گرداند؟ و چه کسی از آسمان و زمین به شما روزي می دهد؟ حال در بین این چهار آیه، در آیه 62
سؤال درباره این است که وقتی انسان همچون غریقی در امواج دریا غوطه ور است و هیچ پناهگاهی ندارد، و از تمام اسباب قطع
امید کرده است، در این حالت چه کسی است که اگر انسان او را صدا زند و از او یاري طلبد، جوابش می دهد و او را از گرفتاري
نجات می دهد؟ آیا غیر از خدایی که خالق همه چیز و رازق همه مردم است، و همه امور از مبداو معاد تحت قدرت اوست، کسی
شایسته عبودیت است!؟ این آیه از راه رجوع به فطرت، ما را به خدایی رهنمون می سازد که انسانهاي درمانده و مضطر را، در
صورتی که او را بخوانند و از او یاري طلبند، اجابت کرده و از گرفتاري می رهاند. 2. اضطرار چیست؟ مضطرکیست؟ اضطرار
حالتی درونی است و زمانی به وجود می آید که انسان هیچ وسیله و پناهگاهی براي حل مشکل خود ندارد و دستش از همه
راههاي طبیعی کوتاه شده است، در این حالت درونش او را به یک وسیله معنوي راهنمایی می کند و به وسیله آن امید نجات پیدا
می کند. دل انسان در حالت اضطرار به گونه اي به خداوند متصل می شود و آدمی با تمامی وجودش خدا را می بیند و صدایش
می زند. در روایت است که مردي خدمت امام صادق، علیه السلام، رسید و گفت: یابن رسول الله! خداوند را به همان گونه اي که
هست، به من معرفی کن. حضرت فرمودند: آیا تا به حال سوار کشتی شده اي؟ جواب داد: بله. - آیا کشتی تو شکسته است، به
گونه اي که نه کشتی دیگري باشد و نه شناگري که تو را نجات دهد؟ - بله. - آیا در آن حالت قلبت به چیزي مرتبط نشده که
قدرت داشته باشد تا تو را از این مهلکه نجات دهد؟ - بله. حضرت فرمودند: این همان خدایی است که قدرت بر نجات و فریاد
رسی دارد در جایی که هیچ نجات دهنده و فریاد رسی نیست. ( 2) این از ویژگیهاي انسان است که هنگام گرفتاري به یاد خدا می
افتد و در همه حال او را صدا می زند ;گرچه ممکن ست بعد از رفع مشکل دوباره خدا را فراموش کند. و اذا مس الانسان الضر
دعانا بجنبه او قاعدا او قائما، فلما کشفنا عنه ضره، مر کان لم یدعنا الی ضر مسه. ( 3) و هنگامی که به انسان ناراحتی برسد، ما را در
حالی که به پهلو خوابیده، یا نشسته و یا ایستاده است، می خواند. اما هنگامی که ناراحتی او را برطرف کردیم چنان می رود، مثل
اینکه هرگز ما را براي حل مشکلی که به او رسیده، نخوانده است. ناسپاسان مستکبر نیز در گرفتاریها، در حالی که با اخلاص خدا
را می خوانند با خود عهد می بندند که در صورت نجات شکرگزار خدا باشند. حتی اذا کنتم فی الفلک و جرین بهم بریح طیبۀ و
فرحوا بها، جاءتها ریح عاصف و جاءهم الموج من کل مکان و ظنوا انهم احیط بهم، دعوا الله مخلصین له الدین، لئن انحینا من هذه
لنکونن من الشاکرین. فلما انجاهم اذاهم یبغون فی الارض بغیر حق. ( 4) ... تا اینکه زمانی که در کشتی قرار گرفتید و بادهاي ملایم
آنها را حرکت داد و به آن خوشحال شدند، ناگهان طوفان شدیدي می وزد و امواج از هر سو به طرف آنها می آید و یقین پیدا می
کنند که در محاصره آن قرار گرفته اند، در این هنگام با اخلاص در دین، خدا را می خوانند که اگر ما را نجات دهی از
سپاسگزاران خواهیم بود. در این حالت حتی مشرکان نیز از بتها قطع امید می کنند و فقط به خدا پناه می برند، هرچند که بعد از
رهایی از گرفتاري دوباره به شرك رو آورند. فاذا رکبوا فی الفلک دعواالله مخلصین له الدین، فلما نجاهم الی البر اذا هم یشرکون.
5) هنگامی که سوار بر کشتی شوند با اخلاص در دین، خدا را می خوانند، اما وقتی خداوند آنها را سوي خشکی نجات داد، در )
این هنگام مشرك می شوند. آري، هنگامی که امواج بلاها و سختیها و حوادث دردناك انسان را احاطه کرد و دست او از همه جا
کوتاه شد، حجابهایی که جان آنها را فرا گرفته بود کنار می رود و با تمام وجود خدا را می بیند و با اخلاص فراوان او را می
خواند. اما پس از رفع گرفتاریها، دوباره پرده هاي غفلت سراسر وجود انسان را فرا می گیرد، به همین دلیل خداوند در بعضی مواقع
به مردم سختیهایی می دهد تا به درگاه او روي آورند و تضرع کنند. و ما ارسلنا من قریۀ من نبی الا اخذنا اهلها بالباساء و الضراء
لعلهم یضرعون. ( 6) در هیچ شهر و آبادي پیامبري نفرستادیم مگر اینکه اهل آن را به سختیها و دردها دچار کردیم، شاید تضرع
کنند. خداوند متعال در آیه اي دیگر از قرآن پس از بیان همین نکته، کسانی را که بر اثر سختیها تربیت نشده اند توبیخ کرده و می
فلولا اذ جاءهم باسنا تضرعوا و لکن قست × فرماید: و لقد ارسلنا الی امم من قبلک، فاخذناهم بالباساء و الضراء لعلهم یتضرعون
صفحه 32 از 62
قلوبهم و زین لهم الشیطان ما کانوا یعلمون. ( 7) ما براي امتهاي پیش از تو پیامبرانی را فرستادیم و آنها را به سختیها و دردها دچار
کردیم، شاید برگردند. پس چرا وقتی مجازات ما به آنها رسید برنگشتند، ولی قلبهاي آنها سخت شد و شیطان آنچه را انجام می
دادند بر ایشان زینت داد. بنابراین رنج و سختی از عوامل مهم بازگشت به سوي خداست ;اما کسی که بر اثر گناه سنگدل شود،
شیطان در درون او راه می یابد و اعمال زشت او را زینت می دهد و راه بازگشت به سوي خدا را بر او می بندد. 3. رابطه اضطرار و
اجابت دعا از آیه محل بحث استفاده می شود که براي اجابت دعا تحقق دو شرط لازم است: 1. انسان به حد اضطرار و درماندگی
در این حالت « اذا دعاه » . 2. انسان از تمام اسباب مادي نا امید شود و با تمام وجود فقط خدا را بخواند « امن یجیب المضطر » . برسد
انسان، ارتباط قوي و محکمی با خدا پیدا می کند و خداوند نیز دعاي او را مستجاب می کند و گرفتاري را از او برطرف می کند.
اگر مریض است، عافیت خود را به دست می آورد. اگر گرفتار است، رهایی می یابد. اگر فقیر است، بی نیاز می « و یکشف السوء »
شود. اگر از گناهانش پشیمان است، توبه اش پذیرفته می شود. اگر هراسناك است، امنیت به دست می آورد. و بالاخره اگر در
جامعه اي ظلم و ستم فراگیر شود، مردمی که به ضعف کشیده شده اند یار و یاوري نداشته باشند تا آنها را از این رنج و بلا نجات
دهد، و تلاش و کوشش آنها براي تغییر اوضاع اثر نداشته باشد، در این حالت اگر مردم با قطع همه واسطه ها، ارتباط کامل با
خداوند پیدا کنند، آن وعده الهی - که همان تحقق خلافت در زمین براي مؤمنان صالح و مستضعفان روي زمین است - محقق
و یجعلکم خلفاء الارض بیانگر خواسته مهمی است که مردم باید طالب آن باشند، و » : خواهد شد. این بخش از آیه که می فرماید
چیره شدن ظالمان بر مستضعفانی است که پناهگاهی جز خدا ندارند. و لذا « سوء » همین جمله قرینه اي است که یکی از مصادیق
اگر در این حال مستضعفان با اخلاص تمام خدارا بخوانند، وعده الهی محقق می شود و آنها وارث زمین می گردند. بنابراین، آیاتی
که در بحثهاي گذشته بیان شد و در آنها خداوند وعده داده بود که دین الهی بر همه ادیان غلبه پیدا می کند، و حق بر باطل پیروز
می شود، و مؤمنان صالح و مستضعفان وارث زمین می شوند، و... زمانی محقق می شود که مردم، خود قدم اول را بردارند و با تمام
وجود براي رسیدن به این اهداف کوشا باشند. 4. مصادیق آیه محل بحث از مصادیق بارز این آیه، مردمی هستند که با تحمل همه
سختیها و گرفتاریها، زمینه حکومت جهانی حضرت مهدي، عجل الله تعالی فرجه، را فراهم می کنند. در روایتی از پیامبر اکرم، صلی
الله علیه وآله، آمده است که: سیکون من بعدي خلفاء، و من بعد الخلفاء امراء، و من بعد الامراء ملوك، و من بعد الملوك جبابرة،
ثم یخرج رجل من اهل بیتی یملا الارض عدلا کما ملئت جورا. ( 8) بعد از من خلفایی می آیند، و پس از آن امیرانی می آیند، و
بعد از آن پادشاهانی می آیند، و پس از آن جبارانی می آیند، سپس مردي از خاندان من قیام می کند و زمین را پر از عدل می کند
همانطور که از ظلم پر شده بود. در حدیث دیگري نیز چنین آمده است: ینزل بامتی فی آخر الزمان بلاء شدید من سلطانهم. لم
یسمع بلاء اشد منه حتی تضیق عنهم الارض الرحبۀ، و حتی یملاء الارض جوراو ظلما، لا یجد المؤمن ملجا یلتجی الیه من الظلم،
فیبعث الله تعالی رجلا من عترتی، فیملا الارض قسطا و عدلا کما ملدت ظلما و جورا. ( 9) در آخرالزمان از جانب حاکمان بلاي
شدیدي بر امت من نازل می شود که شدیدتر از آن شنیده نشده است، تا اینکه سرزمین پهناور بر آنها تنگ می شود و زمین پر از
ظلم و جور می شود. مؤمنان هیچ پناهگاهی از این ظلم نمی یابند تا بدان پناه برند، پس خداوند مردي از خاندان مرا برمی انگیزد تا
زمین را از قسط و عدل پر کند همانگونه که از ظلم و جور پر شده بود... در حالت عادي، مردم وقتی خواهان عدالتند که اجراي آن
به نفع خودشان باشد، و در جایی که عدالت براي آنها ضرر داشته باشد، پذیراي آن نیستند. اما زمانی که با تمام وجود طعم ظلم را
چشیدند، از دل و جان در همه شرایط عدالت را می پذیرند. فراهم شدن این آمادگی نیز کار آسانی نیست. حضرت مهدي، عجل
الله تعالی فرجه الشریف، نیز در نامه خود به محمد بن عثمان، مردم را به دعا براي ظهور فرج ترغیب کرده و فرموده اند: و
اکثرواالدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم. ( 10 ) براي تعجیل فرج زیاد دعا کنید، چون همین دعا موجب فرج شماست. وجود
مبارك آن حضرت نیز از مصادیق مضطرین است که با مشاهده ضعف و خواري مسلمانان و ظلم ستمگران به آنها، در مقدس ترین
صفحه 33 از 62
مکان روي زمین دست به دعا برمی دارد و تقاضاي کشف سوء می کند. امام صادق، علیه السلام، در ذیل این آیه می فرماید: نزلت
فی القائم من آل محمد، علیهم السلام، هو والله المضطر اذا صلی فی المقام رکعتین و دعا الی الله، فاجابه و یکشف السوء و یجعله
خلیفۀ فی الارض. ( 11 ) این آیه در مورد قیام کننده اي از آل محمد است، به خدا سوگند، او همان مضطر است، هنگامی که در
مقام ابراهیم دو رکعت نماز می خواند و با دست به سوي خدا دعا می کند، پس خداوند به او جواب می دهد و ناراحتی را برطرف
می کند و او را خلیفه در زمین قرار می دهد. و درروایت دیگري از امام صادق، علیه السلام، نیز چنین آمده است: و الله لکانی انظر
الی القائم و قد اسند ظهره الی الحجر، ثم ینشد الله حقه... قال: هو والله المضطر فی کتاب الله فی قوله: امن یجیب المضطر اذا دعاه و
یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض. ( 12 ) به خدا سوگند گویا من به سوي قائم می نگرم در حالی که پشتش را به حجرالاسود
اوست. «... امن یجیب المضطر » زده و خدا را به حق خود می خواند... سپس فرمود: به خدا سوگند مضطر در کتاب خدا در آیه
آري، انتظار فرج وقتی از حالت دعاهایی که فقط بر زبان جاري است خارج شود و همه به مرحله اي برسند که واقعا منتظر قیام
مهدي، علیه السلام، باشند و خود را براي آن روز آماده کنند و با تمام وجود از خداوند درخواست فرج کنند، دعاي آنها به اجابت
می رسد. اللهم اکشف عنا السوء، و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان، و سهل مخرجه، و اجعلنا انصاره و اعوانه، آمین یا مجیب
2. الفیض الکاشانی، محسن بن مرتضی، نوادر . دعوة المضطرین. ماهنامه موعود شماره 13 پی نوشتها: 1. سوره انعام ( 6)، آیه 62
،( 6. سوره اعراف ( 7 . 5. سوره عنکبوت ( 29 )، آیه 65 . 4. همان، آیه 23 و 22 . 3. سوره یونس ( 10 )، آیه 12 . الاخبار، ص 57 ، ح 1
9. همان، ص . 8. المتقی الهندي، علاء الدین علی، کنز العمال، ج 14 ، ص 265 ، ح 38667 . 7. سوره انعام ( 6)، آیه 42 و 43 . آیه 94
11 . العروسی الحویزي، عبد علی بن جمعۀ، تفسیر نور . 10 . الصافی الگلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، ص 223 . 275 ، ح 38708
12 . همان. . الثقلین، ج 4، ص 94
گفتگو درباره امام مهدي علیهالسلام - 9
قسمت نهم شهید سید محمدباقر صدر تحقیق: عبدالجبار شراره مترجم: مصطفی شفیعی اینک به این پرسش سوم می رسیم که می
گوید: حضرت مهدي، علیه السلام، با این که بیش از حدود پنج سال نداشت که پدر خود را از دست داد، چگونه به مقام شامخ
رهبري رسید؟ می دانیم که پنج سالگی دوران طفولیت است و هرگز براي رشد شخصیتی یک رهبر کافی نیست. پس چه زمینه
هایی در تکامل وي، نقش داشته است؟ جواب این است که: آن حضرت پس از رحلت پدر، جانشین وي در امانت و رهبري شد و
این بدان معنا است که همو ویژگیهاي فکري و روحی یک امام را در همان اوان کودکی دارا بوده است. امامت زود رس هم
رخدادي سابقه دار است ;چند تن از پدران آن حضرت نیز چنین بوده اند، مانند امام محمد تقی، علیه السلام، که در سن هشت
سالگی ( 1) و امام علی النقی، علیه السلام، که در نه سالگی ( 2) امامت رسیدند. ولی این پدیده در حضرت مهدي، علیه السلام، به
اوج خود می رسد و می بینیم که در پنج سالگی به امامت رسیده است. دلیل اینکه ما این پدیده را یک واقعیت تاریخی می نامیم
این است که این امر در رابطه با برخی از پدران آن حضرت، یک حقیقت ملموس و عینی بوده است، مسلمانان آن را درك کرده و
با آن زندگی کرده اند و هیچ چیز براي اثبات یک واقعیت، برتر از وقوع آن در میان یک جمعیت نیست. ( 3) توضیح این مساله نیاز
به بیان چند نکته دارد: الف) امامت یک پایگاه سلطنتی نبود که با وراثت از پدر به پسر برسد و نظام حاکم از آن پشتیبانی کند;
همانند خلافت فاطمیان و عباسیان ;بلکه امامت از راه نفوذ فکري و اثر معنوي در میان نهادهاي مردمی، حمایت گسترده ایشان را به
دست می آورد به گونه اي که مردم کسی را جز امام، لایق رهبري اسلام نمی دانستند. ب) این نهادهاي مردمی از همان صدر
اسلام، تشکیل شده بود ولی در عهد امام باقر و امام صادق، علیهماالسلام، بیشتر شکوفا و گسترده گشت. مدرسه اي که این دو امام
درون پایگاهها تشکیل دادند، موج فکري وسیعی را در جهان اسلام ایجاد کرد. صدها فقیه، متکلم، مفسر و دیگر دانشمندان اسلام
صفحه 34 از 62
شناس و انسان شناس در این مدرسه مشغول بودند به گونه اي که یکی از راویان آن زمان (حسن بن علی وشاء) گوید: روزي من
وارد مسجد کوفه شدم و دیدم نهصد دانشمند ( 4) در آنجا گرد آمده و همگی از امام صادق، علیه السلام، روایت می کنند!! ج) از
نظر این مدرسه و نهادهاي مردمی وابسته به آن، شرایط صلاحیت براي امامت بسیار سخت بود زیرا معتقد بودند کسی لیاقت رهبري
دارد که از همه علماي معاصر عالمتر و داناتر باشد ( 5) وگرنه او امام نخواهد بود. د) در راه این عقیده، بسیاري از مردم جان خویش
را فدا کردند و قربانیهاي فراوان دادند. خلفاي آن زمان این مکتب را - لااقل از نظر فکري - دشمن خویش می دانستند و در طول
تاریخ، به آزار و اذیت، زندان، شکنجه و قتل آنان پرداختند و صدها تن در سیاهچالها با مرگ روبرو شدند. این قرائن و شواهد می
دهد که عقیده استوار بسیار گران تمام می شد ( 6) در حالی که آنان هیچ محرکی جز عقیده استوار و نیت پاك نداشتند. ه) امامانی
که این توده هاي مردمی، رهبري شان را گردن نهاده بودند هرگز از مردم جدا نبودند و همچون شاهان در کاخهاي بلند، پنهان نمی
شدند بلکه همیشه در کنار مردم و در میان مردم زندگی می کردند مگر زمانی که از طرف حاکمان، زندانی یا تبعید می گشتند.
این حقیقت را ما از ارتباط بسیاري از راویان و محدثان با آنان از مکاتباتی که با معاصران خود داشته اند، از دیدارها و مسافرتهایی
که داشته اند و بالاخره از نمایندگانی که به اطراف و اکناف جهان اسلام می فرستاده اند، برداشت می کنیم. شیعیان و پیروان به
حضور آنان می رسیدند و براي انجام مناسک حج ( 7) به مکه می رفتند و یا در مدینه منوره به زیارت امام خود می شتافتند. همه
اینها حکایت از ارتباط پیوسته میان امام و پیروانش از هر طبقه در سراسر جهان آن روز می کند. و) دستگاه خلافت، به ائمه، علیهم
السلام، و رهبري معنوي و فکري ایشان به عنوان یک خطر بزرگ، می نگریست و بر این اساس همه تلاش خود را در راه نابودي
این رهبري به کار می برد و از هیچ آزاري رویگردان نبود و براي حفظ وجودیت خویش، گاه سنگدلی و قساوت را به تمام معنا به
نمایش می گذاشت. دستگیري، اسارت و تبعید امامان، علیهم السلام، همیشگی بود، ( 8) با این که این کارها اثر نامطلوبی در روحیه
مسلمانان بویژه دوستداران ائمه می گذاشت و بسیار آزرده خاطر می گشتند. حال اگر این شش نکته مهم تاریخی و واقعی را در
نظر بگیریم، چنین نتیجه می دهد که امامت خردسال، یک توهم نبوده بلکه واقعیت داشته است. زیرا امام خردسال که پا به صحنه
می گذارد و خود را رهبر فکري و معنوي مسلمانان معرفی می کند و توده وسیعی به رهبري و ولایت او گردن می نهند، مسلما
بایستی از دانش و شناخت و جهان بینی، بهره فراوان داشته باشد و در فقه، تفسیر، کلام، و دیگر علوم، سرامد روزگار خویش باشد
وگرنه هرگز امکان ندارد از حمایت بنیادهاي مردمی برخوردار گردد. با توجه به این که امامان شیعه در موقعیتی بودند که مردم می
توانستند با آنان بجوشند و هر کسی می توانست از زندگی شخصی و مقام علمی - فرهنگی آنان با خبر باشد. آیا می شود کودکی،
مدعی امامت باشد و با این نام، پرچم اسلام را در دست گیرد و در معرض دید و شنود و توده هاي مردمی باشد، به او ایمان بیاورند
و در راه این ایمان، تاوان سنگینی بپردازند و زندگی و امنیت خود را فدا کنند ;بدون آنکه حتی به خود زحمت دهند که صلاحیت
این کودك ( 9) را براي امامت، بررسی کنند؟! و یا شگفتی و اهمیت این مساله، آنان را به فکر و کنکاش وا ندارد؟! فرض کنیم
مردم براي کشف حقیقت حرکت نکردند آیا می شود روزها، ماهها و بلکه سالها بگذرد و علی رغم برخوردهاي طبیعی و همیشگی
میان امام و مردم، حقیقت آشکار نگردد؟! آیا باور کردنی است که امام از نظر دانش و اندیشه یک کودك باشد و در این رابطه
طولانی، حقیقت پنهان بماند؟! یا اگر فرض کنیم براي طرفداران امامت، امکان کشف حقیقت نبود، چرا حکومت وقت، سکوت
کرد؟ اگر می توانست چرا افشاگري نکرد؟ قطعا براي حکومت خیلی آسان بود، امام خردسالی را که از نظر فکري و فرهنگی
کودك است، رسوا سازد و براحتی می توانست واقعیت را براي پیروان او و دیگران آشکار کند و بی کفایتی او را براي رهبري به
اثبات رساند. اگر افشاگري نسبت به بی کفایتی فردي در سنین چهل - پنجاه سالگی که با فرهنگ و آداب روز، آشناست، مشکل
باشد ;هرگز، اعلان بی کفایتی یک کودك معمولی هرچند با هوش و زیرك باشد، مشکل نیست آن هم امامتی که شیعه امامی به
رسمیت می شناسد و شرطهاي سختی که براي آن لازم می داند. ( 10 ) این کار بمراتب از روشهاي خشن دیگر که به قلع و قمع
صفحه 35 از 62
بسیاري از مردم. منجر می گشت، براي حکومت آسانتر بود. تنها توجیه علت سکوت حکومتهاي معاصر و عدم استفاده از این برگ
برنده ( 11 ) این است که می دانسته اند امامت خردسال، پدیده اي واقعی بود و ساختگی نیست. حقیقت این است که حکومتها
تلاش می کردند این برگ را رو کنند ولی فورا متوجه می شدند که نمی توانند و تاریخ براي ما از این تلاشها و شکستها سخن
گفته است. ( 12 ) ولی هرگز در جایی نگفته است که امام خردسال، متزلزل گشته و در تنگنا قرار گرفته و یا مردم اعتماد خود را
نسبت به او از دست داده اند. و این معناي همان حرف ماست که امامت خردسال در زندگی امامان شیعه، رخدادي واقعی به حساب
می آمده و هرگز یک فرضیه خشک و خالی نبوده است ;و این پدیده ریشه در میراث آسمانی دارد، میراثی که از کرانه هاي
رسالت الهی سرچشمه می گیرد و براي مثال کافی است حضرت یحیی، علیه السلام، را نمونه بیاوریم ;خداوند درباره او می فرماید:
یا یحیی خذ الکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیا. ( 13 ) اي یحیی! کتاب خدا! کتاب (خدا) را با قوت بگیر. و ما فرمان نبوت (و عقل
کافی) در کودکی به او دادیم. وقتی ثابت شد که امامت و پیامبري براي خردسال یک رخداد واقعی بوده است، جاي اعتراض در
زمینه حضرت مهدي و جانشینی او از پدر باقی نمی ماند. ( 14 ) ماهنامه موعود شماره 13 پی نوشتها: 1. ر. ك: الفصول المهمۀ، ابن
صباغ مالکی (متوفاي 855 ه . ق)، ارشاد، شیخ مفید، ص 316 به بعد. 2. ر. ك: التتمۀ فی التواریخ الائمه، سید تاج الدین عاملی از
3. ر. ك: ارشاد، شیخ مفید، .124- بزرگان قرن یازدهم هجري، انتشارات مؤسسه بعثت - قم ;الصواعق المحرقۀ، ابن حجر، ص 123
124 . این دو کتاب داستان گفتگوي امام جواد، علیه السلام، با یحیی بن اکثم را در - ص 319 به بعد ;الصواعق المحرقۀ، ص 123
زمان مامون نقل کرده اند که چگونه امام، علیه السلام، توانست در آن سن کم، اعلمیت و قدرت علمی خود را به اثبات رساند و
خصم را محکوم سازد. 4. ر. ك: المحالس السنیۀ، سید امین عاملی، ج 5، ص 209 . ابن قضیه، مشهور است و سنی و شیعه آن را
الامام صادق و المذاهب الاربعۀ اسد حیدر، ج » نقل کرده اند ;صحاح الاخبار، محمد سراج الدین رفاعی، ص 44 . به نقل از کتاب
5. اینکه امام از نظر امامیه، اعلم اهل زمان خود است، مورد اتفاق است، رجوع شود به باب حادي عشر از علامه حلی. . 1، ص 56
براي اثبات این قضیه، بارها ائمه، علیهم السلام، مورد امتحان قرار کرفتند و هر بار موفق شدند. 6. عقدیه به امامت اهل بیت، علیهم
السلام، براي شیعیان، بسیار گران تمام می شده است که از نظر تاریخی قابل انکار نیست و شواهد بسیار زیادي در دست است، به
کتاب مقاتل الطالبیین از ابوالفرج اصفهانی مراجعه شود. 7. چنانچه از روایات برمی آید ائمه، علیهم السلام، پیروان خود را به این
بر مردم واجب است پس از انجام مناسک » : دیدارها توصیه می کردند، رجوع کنید به اصول کافی، ج 1، ص 322 . که می فرماید
حج، خدمت امام برسند و از مسایل دینی خود بپرسند و عشق و علاقه خود را به آنان ابراز کنند. 8. تاریخ ائمه، علیهم السلام، پر
است از شکنجه، زندان، تبعید و احیانا قتل، به کتابهاي الفصول المهمه، مقاتل الطالبین و ارشاد شیخ مفید مراجعه شود. 9. اشاره
است به امام مهدي، علیه السلام، و قبل از او امام جواد، علیه السلام. 10 . ر. ك: حق الیقین فی معرفۀ اصول الدین، سید عبدالله شبر،
. 11 . منظور این است که امام خردسال را براي امتحان و حقیقت امر به جلوي مردم بیاورند. 12 . (متوفاي 1242 ه .ق) ج 1، ص 141
مامون خلیفه عباسی چنین کاري را کرد و براي علماي بزرگ معلوم شد که امام جواد، علیه السلام، از چه پایه دانش و فقه
14 . شیعیان مخلص، حضر مهدي را دیده و با او ارتباط داشته و کسب دانش کرده اند . برخوردار است. 13 . سوره مریم، آیه 12
همانند سفرا و نواب اربعه به کتابهاي تبصرة الولی فیمن راي القائم المهدي از بحرانی و ارشاد شیخ مفید ص 345 مراجعه شود و
براي تفصیل بیشتر به کتاب دفاع عن الکافی از ثامر العمیدي، ج 1، ص 535 به بعد مراجعه شود.
نگرشی به آیه تطهیر
آخرین پایانی کبري خزعلی اشاره: در قسمت دوم این مقاله بحث?به اینجا رسید که آیا سایر ائمه معصومین، علیهم?السلام، نیز
مشمول آیه تطهیر می?شوند یا خیر؟ نویسنده در پاسخ این پرسش ضمن بیان حدیث مفصلی از امام صادق، علیه?السلام، چنین
صفحه 36 از 62
نتیجه?گیري کرد که: تنها پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین، علیهم?السلام، برحسب تنزیل آیه تطهیر مشمول این آیه هستند ;ائمه
تفسیر ? « اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض » بعدي تنها برحسب تاویل آیه مزبور مشمول آن می?شوند، که این تاویل را هم آیه
می?کند. اینک می?پردازیم به ادامه این مقاله: علی علیه?السلام و شمول آیه?تطهیر روایاتی که تا کنون به آنها اشاره کرده?ایم،
همه حاکی از این بودند که امامان پس از امام حسین، علیه?السلام، تنها بر اساس تاویل آیه تطهیر مشمول این آیه می?شوند. اما از
روایتی که از امیرالمؤمنین علی، علیه?السلام، نقل شده چنین به دست می?آید که این امامان مشمول تنزیل آیه تطهیر نیز
نقل کرده که او گفت: ? « سلیم بن قیس هلالی » با سند خود از ? « کمال?الدین و تمام?النعمۀ » می?گردند. شیخ صدوق در کتاب
امیرالمؤمنین، علیه?السلام، در زمان خلافت عثمان در میان گروهی از مهاجر و انصار در مسجد پیامبر، صلی?الله?علیه?وآله، گرد »
آمده بودند. سخنرانی فرمود، در خلال سخنان خود، اشاره به آیه تطهیر نمود و چنین فرمود: ایهاالناس اتعلمون ان?الله تبارك و
فجمعنی و فاطمۀ و ابنی حسنا و حسینا و « انما یریدالله لیذهب عنکم?الرجس اهل?البیت و یطهرکم تطهیرا » : تعالی انزل فی کتابه
القی علینا کساء و قال: اللهم ان هؤلاء اهل بیتی و لحمتی، یؤلمنی ما یؤلمهم و یحرجنی ما یحرجهم، فاذهب عنهم?الرجس و طهرهم
تطهیرا. فقالت ام سلمۀ: و انا یا رسول?الله؟ فقال: انت او انک علی خیر و انما انزلت فی و فی اخی علی و ابنتی فاطمۀ و ابنی?الحسن
و الحسین، صلوات الله علیهم، و فی تسعۀ من ولد ابنی?الحسین خاصۀ، لیس معنا فیها احد غیرنا. اي مردم! مگر نمی?دانید که
خداوند خواسته است که هرگونه آلودگی و ناپاکی را از شما خاندان بزداید و شما را » : خداوند تبارك و تعالی در کتابش فرمود
و پیامبر، صلی?الله?علیه?وآله، من، همسر و فرزندانم را زیر کساء برد و گفت: اي خدا! اهل?بیت من جز «. پاك و پیراسته گرداند
اینان کسی نیست، پروردگارا اینها نزدیکان و خویشاوندان منند، رنج و ناراحتی آنها مرا رنج می?دهد و سختی بر آنان مرا در تنگنا
می?نهد، پس اي خدا آنچه پلیدي و ناپاکی است از آنان بزداي و کاملا پاکشان فرما. ام?سلمه هم می?خواست که مورد شمول
قرار گیرد، اما پیامبر، صلی?الله?علیه?وآله، فرمود: نه، تو عاقبت?به خیر هستی، اما، این آیه ? « اهل?بیت » این آیه باشد و در زمره
فقط در حق من و برادرم علی، دخترم فاطمه و دو فرزندم، حسن و حسین که درود بی?پایان پروردگار بر آنان باد، و همچنین
درباره نه نفر از فرزندان پسرم حسین، علیه?السلام، نازل شده است. سلیم بن قیس گوید: سخنان امام که به پایان رسید، همه در
پاسخ گفتند: صحیح است، ام?سلمه هم عین این مطلب را خبر داد و ما تنها به گفته او هم اکتفا نکردیم، بلکه از شخص نبی?اکرم،
صلی?الله?علیه?وآله، سؤال کردیم، فرمود: صحیح است و آنچه ام?سلمه گفته بود، پیامبر اکرم، صلی?الله?علیه?وآله، با تکرار
همسران رسول خدا، صلی?الله?علیه?وآله، با اینکه هر دو ? « عایشه » و? « ام?سلمه » تایید کرد. ( 1) آیه تطهیر و همسران پیامبر
خواهان مشارکت در فضیلت آیه تطهیر و ورود در زمره اهل?بیت، علیهم?السلام، بودند، هر دو اعتراف می?کنند که آیه کریمه،
نه تنها شامل آنها نمی?شود، بلکه پیامبر اکرم، صلی?الله?علیه?وآله، مؤدبانه و با متانت تاکید فرمود: هرگز زنان پیامبر انتظار نداشته
باشند که با ورود در زمره اهل?بیت، علیهم?السلام، مفتخر گردند و آیه?اي که طرح اساسی، براي سازمان دهی آینده اسلام است،
شامل آنها شود ;زنان پیامبر باید بدانند که تنها افتخار همسري پیامبر، صلی?الله?علیه?وآله، براي آنها کافی است و در آینده اگر
در سرنوشت اسلام دخالت نکرده و آسیبی نرسانند، خوشبختی در انتظار آنها است. چنانکه نبی اکرم، صلی?الله?علیه?وآله، به
اما با وجود اعتراف و تصریح دو همسر معروف رسول خدا، صلی?الله?علیه?وآله، دو گروه اصرار « انک علی خیر » : ام?سلمه فرمود
دارند که آیه تطهیر را، یا منحصر در بانوان رسالت نمایند و یا آنان را در ردیف پنج تن آل کساء در آورند. گروه اول: برخی از
گروه دوم: جمعی از مفسران عامه و علماي اهل .« عروة بن زبیر » و? « مقاتل بن سلیمان ?» ،« عکرمه » روات و افراد صدر اسلام مانند
تسنن. اما در پاسخ این دو گروه باید گفت که، وقوع صدر آیه و ما بعد آن در حق ازواج آن حضرت، موجب نمی?شود که مراد
یکی از فنون بیان است و باعث توجه بیشتر می?شود و در عرف و عادات فصحا، ? « التفات » . از اهل بیت، همسران باشد. زیرا: 1
شایع است که در اثناي کلام، خطاب به غیر می?کنند و بعد به کلام اول عود می?نمایند ;و قرآن مجید، مشحون و در کلام عربی،
صفحه 37 از 62
معروف است. نظیر این آیه که در ابتدا خطاب به زن فرعون است، اما ناگاه تغییر سیاق داده و خطاب به یوسف می?شود و در ادامه
(2) «. ان کیدکن عظیم، یوسف اعرض عن هذا و استغفري لذنبک کنت من الخاطئین ...» بار دیگر خطاب به زن فرعون می?گردد
2. حدیث ام سلمه مشعر است?بر آنکه: این آیه در خانه من نازل شد و غیر حضرت پیامبر، صلی?الله?علیه?وآله، و حضرت علی،
لیذهب » : فاطمه، حسن و حسین، علیهم?السلام، کسی در آنجا نبود. 3. اگر آیه در حق همسران پیامبر بود بایستی چنین آورده شود
چون به صیغه مذکر واقع شده معلوم می?شود در حق اهل بیت پیامبر که آل عبا باشند، نازل شده است (و با ?«; عنکن و یطهرکن
?« عین?المعالی » وجود آنکه حضرت فاطمه، علیهاالسلام، داخل بوده?اند صیغه مذکر به جهت تغلیب می?باشد). 4. صاحب کتاب
?« ابوسعید خدري ?» ،« ام?سلمه ?» ،« عایشه » گوید: ظاهرا آیه اگر چه دال است?بر آن که مراد از اهل بیت، همسران باشند، اما اینکه
که نقل نموده?اند که اهل بیت?حضرت علی، فاطمه، حسن و حسین، علیهم?السلام، می?باشند، این ظهور را ? « انس بن مالک » و
رفع می?کند. ( 3) تدبیر در تعیین مصادیق اهل?بیت گردآمدگان در خانه ام?سلمه، با نبی?اکرم، صلی?الله?علیه?وآله، پنج نفرند
که مجموعه?اي از یک خاندان سرشار از فضیلت?اند، یعنی شخص پیامبر، که خود مبین و مفسر آیات قرآن، از جمله آیه تطهیر و
تعیین کننده مصداق اهل?بیت، علیهم?السلام، است، امام علی بن ابی?طالب، علیه?السلام، یعنی عموزاده پیامبر اکرم،
صلی?الله?علیه?وآله، که افتخار دامادي وي را هم دارد. فاطمه زهرا، علیهاالسلام، دختر پیامبر و همسر علی بن ابی?طالب،
علیه?السلام، و نوه?هاي پیامبر یعنی حسن و حسین، علیهماالسلام. در این اجتماع پنج نفري، همه مشمول آیه تطهیرند، تنها یک نفر
در کنار این اجتماع بیگانه است (بیگانه در شمول آیه) ولی ناظر مورد اعتماد، به عنوان شاهد داستان، که?حضورش براي شهادت و
نقل سرگذشت لازم است، چون گفتار شهادت او در تصدیق دیگران بسیار و مؤثر است. شایان ذکر است که پیامبر، صلی?الله
علیه?وآله، هنگام نزول آیه افراد متعددي را براي دعوت اهل بیت، علیهم?السلام، فرستاد، لذا نقلهاي مختلف از عایشه، زینب و
واثله و... ممکن است?به دلیل تدبیر پیامبر،صلی?الله?علیه?وآله، براي مطلع شدن و شاهد بودن بر ماجرا باشد. وقت نزول آیه تطهیر
نزول آیه شریفه تطهیر، هنگام اجتماع هیات پنج نفري و در یک صبحگاه بوده است. و روایات منتهی به ام?سلمه و ابو سعید
خدري، تصریح به این معنا دارد، چنانکه از آنها به طور وضوح استفاده می?شود که آیه کریمه، در حق پنج تن آل کساء است و
ناظر به دیگران نیست و روایات متواتر از ائمه اهل بیت، علیهم?السلام، نیز روشنگر این حقیقت است. پیامبر هم مورد عنایت آیه
است در آیه تطهیر - همچنانکه، چهار نفر: علی، همسر و فرزندان او مورد توجه هستند - شخص نبی اکرم، صلی?الله?علیه?وآله،
هم مورد عنایت است و روایت ابی?الجارود از حضرت باقر، علیه?السلام، و ابوسعید خدري از نبی اکرم، صلی?الله?علیه?وآله،
تصریح به این معنا می?کند. بحثی از تناسب موقعیت آیه تطهیر آنچه مسلم است این است که: علماي شیعه اتفاق نظر دارند بر این
که آیه تطهیر قطعا مستقل و به طور جداگانه در پی حادثه اجتماع اهل کساء نازل شده است ;و ارتباطی به همسران پیامبر ندارد
بلکه هم از نظر نزول و هم از نظر مصداق و شمول محتوا، اختصاص به پنج تن اهل?البیت، علیهم?السلام، دارد. ولی در مورد اینکه
این آیه چرا دنباله آیه دیگر (متناسب یا غیر متناسب) قرار گرفته است؟ نظرات مختلفی ابراز شده است. برخی گفته?اند که جایگاه
و قرارگاه آیه تطهیر، کاملا بجا و مناسب است و قرار گرفتن این آیه براي دفع توهم پاك شدن تمام خاندان پیامبر،
صلی?الله?علیه?وآله، لازم و ضروري است و تناسب تام دارد. ( 4) بعضی دیگر، اظهار می?دارند که آیه تطهیر در جاي خود قرار
نگرفته بلکه آیه را براي مشتبه شدن امر در آنجا قرار داده?اند ;و صریحا اعلام می?کند که: این آیه، جداگانه نازل شده، بعدا جاي
آن را تغییر داده?اند. ( 5) از آنجا که هرگونه جابه?جایی و تغییر در قرآن به اتفاق فریقین مردود است صرفا به بررسی نظر اول یعنی
تناسب جایگاه آیه و شان اهل بیت و ضرورت معرفی آنها می?پردازیم. در مورد امتیازات اهل بیت عصمت و طهارت و برتري آن
حضرات معصومین، نه تنها کسی نمی?تواند حق مطلب را ادا کند، بلکه حتی از فهرست کمالات فضایل و مناقب آن نیز، عاجز و
ناتوان است. اهل بیتی که بنا به اعتراف مخالفینشان حدود سیصد آیه، ( 6) در قرآن کریم در منقبت و فضیلت آنان نازل گشته است
صفحه 38 از 62
که ما فقط چند نمونه از آیات برجسته قرآن کریم را که در شان و فضیلت آنان فرود آمده است، می?توانیم نام ببریم: 1. آیه
7) در شان علی، ?) « انما ولیکم?الله و رسوله والذین آمنواالذین یقیمون الصلوة و یؤتون?الزکوة و هم راکعون » : ولایت
8) در شان علی، علیه?السلام، نازل گشته ?) « یا ایهاالرسول بلغ انزل الیک من ربک » : علیه?السلام، نازل گشته است. 2. آیه تبلیغ
9) در شان علی، علیه?السلام، و امامان دیگر نازل شده ?) « اطیعوالله و اطیعواالرسول و اولی?الامر منکم » : است. 3. آیه اولواالامر
10 ) درباره اهل بیت نازل شده است. ?) « فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ...» : است. 4. آیه مباهله
«... انما یریدالله لیذهب عنکم?الرجس اهل?البیت » : 6. آیه تطهیر (11?) « قل لا اسئلکم علیه اجرا الاالمودة فی?القربی » : 5. آیه مودة
انت » : که در شان عترت پیامبر، صلی?الله?علیه?وآله، است. 8. حدیث منزلت «... انی تارك فیکم الثقلین » : 7. حدیث ثقلین (12)
که دلالت?بر جانشینی و امامت?حضرت علی، علیه?السلام، دارد. 9. حدیث?سفینه ? « منی بمنزلۀ هارون من موسی الا لا نبی بعدي
و آیات و احادیث معتبر دیگر، در فضایل و مناقب اهل بیت، علیهم?السلام، که در کتب تفسیري و حدیثی اهل سنت?به طور
مبسوط و فزون از شمارش آمده است ( 13 ) و ما به همین بسنده می?کنیم. مقایسه آیات مربوط به زنان با آیه?تطهیر آیه تطهیر براي
زمینه?سازي مسؤولیت مهمی که بر دوش اهل?بیت گذاشته شده، یعنی مسؤولیت?خطیر زمامداري جامعه اسلامی، نازل شده است
و از اشاره ائمه اطهار، علیهم?السلام، به آیه شریفه و استناد به آن، در موضوع خلافت، این معنی، بخوبی آشکار است قهرا و قطعا
زنان پیامبر، صلی?الله?علیه?وآله، که بایستی طبق نص قرآن بیش از دیگر زنان پرده نشینی اختیار کنند از شمول آیه تطهیر، بیرون
می?باشند. اگر بخواهیم مقایسه?اي میان مدلول آیه تطهیر و آیاتی که در مورد زنان پیامبر نازل شده، داشته باشیم، نتایج زیر به
« زنان پیامبر » . مسؤولیت?حفظ اسلام، مسؤولیت زمامداري و رهبري اسلام و مسلمین را بر عهده دارند ? « اهل بیت » : دست می?آید
در انجام وظایف داخلی و رعایت تکالیف، پاك نگهداشتن خود از کثافات شهوانی، و قذارات روحی، آزاد بودند و این امر،
بستگی به مشیت و اراده خودشان داشت، البته لازم است گوش به فرمان این اوامر و نواهی باشند، و هرگز از راه مستقیم، منحرف
را خداوند، پاك و منزه خواسته، اراده فرموده: که آلوده نباشند ;از هوسهاي دنیوي مبرا باشند ;نایت?حق، ? « اهل البیت » نگردند. اما
آن است که امراض سهمناك روحی قلبشان را دستخوش مفاسد اخلاقی نکند، روان پاك و پاکیزه آنها دچار تهاجم آلودگیها
نگردد. گزندي به سعه صدر و سینه فراخ آنان که لازمه نگهداري شؤون ریاست و زعامت است، وارد نشود. از لحن مجموع آیات
انما » هرگز رایحه بلندپایگی و متجلی بودن به صورت زنان فوق فضیلت، استشمام نمی?شود. اما از لحن آیه « زنان پیامبر » مربوط به
استشمام می?شود. اما انحصار فضیلت و امتیاز ویژه، در این تعداد ? « اهل?بیت » کاملا این مزایا و بالاتر از آن هم در حق «... یریدالله
که دلیل ? « اهل » و فتح کلمه ? « اهل?البیت » بر ? « عنکم » که دلیل بر حصر است و تقدیم « انما » محدود (پنج تن اهل کساء) از کلمه
بر اختصاص است، استفاده می?شود. به عبارت دیگر در این آیه خداوند می?فرماید: خدا تنها نسبت?به شما (نه از زنان) شما
شما طبقه خاص، اراده فرمود که قذارات، امراض و هرگونه آلودگیهاي اخلاقی، روحی، قلبی، اعتقادي و... را بزداید ? « اهل?البیت »
و شما را یکپارچه پاك و داراي نهادي پاکیزه و روانی ناآلوده فرماید. از وقوع این آیه در بین آن آیات، کاملا استشمام می?شود:
نیست، ? « اهل?البیت » آن آزادي انتخاب و لحن خنثی که از لحاظ عنایت?حق، در حق بانوان حریم رسالت مطرح بود، در مورد
هرگونه امکان صدور گناه، عدم ،« زنان پیامبر » بیان می?کند. براي ? « اهل?البیت » بلکه عنایت?خاصه را با تاکید و تصریح در حق
امکان صدور گناه و... و ? « اهل?البیت » اطاعت از رسول، خروج از منزل، دخالتهاي ناروا، در مفاد آیات کاملا چشمگیر است. براي
با تاکید مطرح نیست?بلکه خداوند به آنها افاضه ? « اهل?البیت » امکان همه انحرافاتی که در گروه اول آیات مطرح بود در مورد
در انتخاب « زنان پیامبر » . روح ملکوتی نموده و از هرگونه گناه و خطا، منزه و مبرا فرموده است ;و این، همان معناي عصمت است
کسانی هستند که مراحم پروردگار و فیض روح?القدس، امواج ? « اهل?البیت » روش سعادت و شقاوت، به نص آیات مختارند. اما
سروش غیبی را به گوش تنها اهل بیت (پنج تن آل کساء) سروده که گمان نرود، آنان همچون همسران رسول خدا، در انتخاب
صفحه 39 از 62
مسیر، مختار، یله و رها هستند، نه، این گمان، باطل است ;زیرا که فیض ربانی در اختصاص و انحصار اهل?البیت، علیهم?السلام،
قرار گرفته است. بنابراین، مفاد آیه تطهیر، مباین مفاد سایر آیات است که درباره زنان پیامبر، صلی?الله?علیه?وآله، نازل شده ;با
این تباین آشکار چگونه می?توان خطاب در آیه تطهیر را متوجه بانوان رسالت دانست؟! بدیهی است که این چنین چیزي یعنی
توجه خطاب آیه تطهیر به بانوان، هرگز امکان عقلی و عملی و قرآنی ندارد. پی?نوشتها: 1. الهلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن
می?گوید: مطالب یاد شده در ? « اهل?البیت » قیس، ص? 150 ;البحرانی، السید هاشم، همان، ص? 265 . مرحوم طریحی در توضیح
تا آخرین امام از ائمه دوازده?گانه از طریق ? « اهل?البیت » خود آیه تطهیر، عصمت پنج تن آل عبا را ثابت می?کند و اما اطلاق
3. الشاه عبدالعظیمی، . 2. سوره یوسف ( 12 )، آیه 28 و 29 .( سنت متواتر به دست می?آید. (مجمع?البحرین، ج? 2، ص? 193 و 194
4. ر. ك: فاضل لنکرانی، محمد، اهل?البیت?یا چهره?هاي .442- حسین بن احمدالحسین، تفسیر اثنی عشري، ج? 10 ، ص? 445
درخشان در آیه تطهیر. 5. ر. ك: الطباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج ، ص . 6. خطیب بغدادي، ابوبکر احمد
بن علی، تاریخ بغداد، ج? 6، ص? 221 ;ابن حجر عسقلانی، الصواق?المحرقه، ص? 76 ;شبلنجی از ابن عساکر در نورالابصار، ص?
11 . سوره شوري . 10 . سوره آل?عمران ( 3)، آیه 61 . 9. سوره نساء ( 4)، آیه? 59 . 8. همان، آیه? 67 . 7. سوره مائده ( 5)، آیه 55 .73
13 . ر. ك: به تتمۀ?المراجعات، نهج?الصدق، شواهدالتنزیل، غایۀ?المرام. . 12 . سوره احزاب ( 33 )، آیه? 33 . 42 )، آیه? 23 )
او خواهد آمد
مریم ضمانتی?یار در با صداي خشکی روي پاشنه چرخید و باز شد. پا به حیاط گذاشت و در را پشت?سرش بست و به طرف چاه
آب رفت. از چاه آب کشید و وضو گرفت. حلیمه متوجه آمدنش شد. بسختی از زمین بلند شد و به حیاط آمد: - سلام، چه شده به
خانه آمده?اي؟ - سلام، نباید به خانه می?آمدم؟ - نه... منظورم این است تو که نمازت را همیشه در مسجد می?خواندي و بعد به
خانه می?آمدي. - اگر ناراحتی برگردم؟! - این چه حرفی است؟ می?گویم چه اتفاقی افتاده ;با این حرفهاي سربالا از جواب دادن
طفره می?روي؟ - نه... حلیمه جلوتر رفت: اسحاق... تو گریه کرده?اي؟ دلش فرو ریخت. مردش را هیچ وقت این همه پریشان
حال ندیده بود. محاسن سیاه مرد خیس اشک بود. - ببین اگر می?خواهی نمازت را بخوانی بعد برایم تعریف کنی جانم به لب
می?رسد. حرف بزن. چه شده؟ اسحاق آهی کشید: قرار بود خبري شود؟ - سؤال مرا با سؤال پاسخ می?دهی؟ - باور کن خبري
نشده. کار در نخلستان در این هواي گرم آدم را خسته می?کند. کنجکاوانه به او خیره شد ;کار در نخلستان آدم را خسته
می?کند، اما اشک آدم را در نمی?آورد! من نمی?گویم که چرا خسته?اي؟ می?گویم چرا گریه کرده?اي؟ - خیلی خب، با این
حال سر پا نمانم. بیا برویم به اتاق برایت?بگویم. هر دو به اتاق رفتند. حلیمه بزحمت نشست و به دیوار تکیه داد: خب بگو! -
امروز... امروز محمد بن علی سمري از دنیا رفت! - راست می?گویی؟ نایب خاص صاحب?الامر؟ - بله... - چه کسی را به عنوان
جانشین خودش معرفی کرد؟ - هیچ کس را... - یعنی چه؟ - یعنی اینکه باب نیابت?با مرگ علی بن محمد سمري بسته شد.
منظورم این است که دوران غیبت کامل حضرت فرا رسیده است. بغض گلویش را فشرد ;نتوانست صبوري کند ;دوباره صورتش
غرق اشک شد: این توضیح را بخوان... از روي اصل آن نسخه?اي برداشتم. و نامه?اي را به دست?حلیمه داد. حلیمه آن را گشود
اي علی بن سمري! خداوند پاداش برادران دینی تو را در مصیبت مرگ تو بزرگ دارد. تو از اکنون تا شش روز دیگر از » : و خواند
دنیا می?روي. پس به حساب و کتاب خودت رسیدگی کن و درباره نیابت و وکالت?به هیچ?کس وصیت مکن تا به جاي تو
بنشیند. زیرا غیبت کامل فرا رسیده است. دیگر تا آن روزي که خداوند بخواهد ظهوري نخواهد بود و آن ظهور پس از مدت
حلیمه پایان نامه را نخواند و سر بلند کرد. با «... طولانی است که دلها را سختی و قساوت فرا بگیرد و زمین از ظلم و ستم پر شود
دلهره و نگرانی به چشمان اشکبار اسحاق خیره شد: - یعنی بعد از این؟... - بله، بعد از این دوران سختی شروع می?شود. شش روز
صفحه 40 از 62
پیش این نامه نوشته شده و امروز حق کلام صاحب?الامر، علی بن محمد سمري، از دنیا رفت. حلیمه نامه را به دست اسحاق داد: با
این همه بلا و مصیبت هنوز قرار است زمین از ظلم و ستم پر شود؟ - دل نگرانی من هم به همین دلیل است. و گرنه علی بن محمد
مثل همه بندگان خدا باید روزي از دنیا می?رفت و امروز رفت. خدا رحمتش کند. پیرمرد دوره امام حسن عسکري، علیه?السلام،
را هم گذرانده بود و از اصحاب آن حضرت بود. از دوران شصت و نه ساله غیبت صغري هم سه سال نیابت امام را به عهده داشت.
آنچه مرا می?سوزاند این همه ظلم و ستم و خونریزي است که به اوج رسیده... امروز در تشیع جنازه علی بن محمد، هیچ کس
حرفی نمی?زند تا ماموران چیزي نفهمند. زندانها و سیاهچالهاي عباسیان پر از شیعیان مظلومی است که جرمشان محبت?به آل علی
است... و گریه صداي اسحاق را برید... حلیمه سعی کرد او را آرام کند. - بلند شو نمازت را بخوان! نماز به دلت آرامش می?دهد.
هرچه خدا بخواهد همان می?شود. اسحاق بلند شد و قامت?به نماز بست. حلیمه نتوانست فضاي روحی او را عوض کند. نمازش را
که خواند سفره نان را پهن کرد. اسحاق سر سجاده شانه?هایش از گریه می?لرزید. متوجه حضور او شد و سر برداشت. سر سفره
نشست. دانه خرمایی از توي کاسه برداشت ;اما نتوانست آن را به دهان بگذارد. - ببین اسحاق، خدا بزرگ است. او که در این چند
سال با همه سختگیریها نگذاشته ارتباط شیعه با صاحبش قطع شود ;بعد از این هم نمی?گذارد. - مگر فراموش کردي همین چند
سال پیش در دوران نیابت?حسین بن روح، کار را به جایی رساندند که حسین پنج?سال زندانی بود!؟ مگر یادت رفت مدتی گفتند
هرکس به زیارت کربلا و کاظمین برود باید دستگیر شود!؟ - تو هم مگر یادت رفت که همان زمان توقیعی از ناحیه مقدسه آمم?د
که همه را از زیارت این اماکن نهی فرموده بودند. - با این همه زندانها پر از شیعه است. از شمشیر آل عباس خون می?چکد. - در
هر حال دستشان که به صاحب?الامر نمی?رسد. - ولی کاري کردند که صاحبمان براي زمانی طولانی از دیده همه پنهان شوند.
خدا می?داند دوران این غیبت چقدر طول بکشد. از کنار سفره عقب رفت. بغض گلویش را می?فشرد. نمی?توانست چیزي
بخورد. حلیمه دل?نگران نگاهش کرد: صاحب?الامر نفرموده تکلیف چیست؟ - آخرین توقیع را که خواندي. دیگر کسی رابط
بین مردم با امام نیست. نزدیک به هفتاد سال دل همه به این گرم بود که نقطه اتصالی با امام وجود دارد. توقیع را دوباره بیرون
آورد: شیعه بعد از این خیلی گرفتار است. - مگر حالا گرفتار نیست؟ این همه ظلم و ستم، این همه قتل و خونریزي... - کاري
کردند که همین راه ارتباطی هم بسته شد. اگر خطر جان نواب و وکلا را تهدید نمی?کرد؟... - خب! چه می?شد اگر همه تا پاي
جان می?ایستادند؟ - آنها در ایستادن حرفی نداشتند ولی این اواخر بقدري وضعیت?خطرناك بود که علی?بن محمد سمري عملا
نمی?توانست کاري بکند. دیگر به هیچ کس نمی?شد اعتماد کرد. حکومت عباسی کم کم داشت?به همه چیز پی می?برد. اخیرا
جاسوسانی را با پول نزد وکلا می?فرستادند. هرکس از آنها پولی قبول می?کرد، او را دستگیر می?کردند. همان زمان توقیعی از
ناحیه مقدسه صادر شد که هیچ کدام از وکلا چیزي از مردم نپذیرند و هرکس چیزي به آنها داده خودشان را کاملا بی?اطلاع
نشان دهند. - ببین همان امامی که در آن شرایط بحرانی وکلا و نمایندگانش را از خطر نجات داد، امروز به امر خدا صلاح را در
این دیده که کار نیابت قطع شود. - همین مساله دلم را آتش می?زند. از جا بلند شد و به سوي در رفت: من همه اینها را می?فهمم
ولی دلم تاب نمی?آورد. - حالا کجا می?روي؟ صبر کن! - نگران نباش ;سري به یکی از دوستانم می?زنم و زود بر می?گردم.
- ناهارت را نخوردي. - اشتها ندارم. - این پریشان حالی تو مرا آشفته کرده ;نمازت را با گریه خواندي ;ناهارت را نخوردي ;حالا
هم این وقت ظهر داري بیرون می?روي ;تو که از صبح با دوستانت?بودي؟ - گوش کن، من آرام و قرار ندارم. باید بروم. -
دوستانت هم مثل خودت، آنها چه می?تواند بکنند؟ - نمی?دانم... ولی نمی?توانم در خانه بمانم. - پس زود برگرد. - حتما... از
خانه بیرون رفت. آفتاب تمام کوچه?ها را پوشانده بود. هوا گرم بود و اسحاق بسرعت قدم برمی?داشت. با گوشه چفیه?اش عرق
بدون مهدي » : پیشانی?اش را پاك کرد. لحظه?اي سر بلند کرد. نگاهی به آسمان انداخت. آبی بود و بی?انتها... با خودش اندیشید
خودش «... چطور می?شود زندگی کرد؟ با اینهمه گرگ در کمین نشسته، اینهمه خطر بر سر راه، اینهمه شمشیر تیز بر گلو... اینهمه
صفحه 41 از 62
را جلوي خانه احمد بن ابراهیم یافت. پیرمردي با تقوي و پرهیزگار که در دوران کوتاه نیابت علی بن محمد سمري از یاران نزدیک
و صمیمی او بود. در که زد غلامی در را گشود: بفرمایید. - به آقایت?بگو اسحاق بن یوسف آمده... غلام رفت و چند لحظه بعد
احمد خودش به در خانه آمد و او را با مهربانی و پدرانه در آغوش گرفت. - سلام جوان! خوش آمدي! - سلام پدر جان...
می?دانم بی?موقع آمده?ام. اما چه کنم دلم طاقت نیاورد. - خوب کردي. خیلی هم بموقع آمدي. مهمان حبیب خداست. بیا برویم
داخل. و دستش را دور شانه اسحاق حلقه کرد و او را به اتاق راهنمایی نمود. هنوز به طور کامل ننشسته بود که شروع کرد: از صبح
که علی بن محمد سمري را به خاك سپرده?ایم یک لحظه قرار ندارم. شاید دهها بار آخرین توقیع صاحب?الامر را هم خوانده?ام
و هرچه بیشتر خوانده?ام، بیشتر عذاب کشیده?ام. از آینده می?ترسم. از روزگاري که در پیش داریم... این جمله امام که فرموده:
دوران غیبت کامل فرا رسیده، دیگر تا آن روزي که خدا بخواهد ظهوري نخواهد بود و آن هم پس از مدت درازي است که دلها
را سختی و قساوت فرا می?گیرد... و زمین از ظلم و ستم پر می?شود... صدا در گلوي اسحاق شکست اشک مجالش نداد. پیرمرد
دستی به شانه او زد. این پیش?بینی صاحب?الامر در مورد آخرالزمان است. وقتی که من و تو دیگر نیستیم. - آخرالزمان؟ الآن که
از سرپنجه گرگان عباسی خون می?چکد. این همه شیعه را بی هیچ گناه و حرفی اسیر و زندانی می?کنند. پدرم جانش را در راه
اولاد علی، علیه?السلام، داد... وضع زندگی ما در محله سادات علوي حجاز به قدري دردناك بود که... پدرم تاب نیاورد و به
بغداد آمدیم... روزي که زمین کربلا را با خاك یکسان کردند و متوکل دستور داد آب به حرم امام حسین ببندند و زمین قبر
حسین را شخم بزنند و زراعت کنند، پدرم.. پدرم همانجا کشته شد... از حجاز به اینجا پناه آوردیم و اینجا هم این خبرها بود... حالا
قرار است هنوز زمین پر از ستم شود؟... ستم از این بالاتر؟... گریه امان اسحاق را بریده بود: - امویان و عباسیان با ما چه کردند و
چه می?کنند؟ حالا درست اول درد است. می?گویند تازه زمین باید پر از ستم شود. پیر مرد آهی کشید. شانه?هاي اسحاق را که
از شدت گریه می?لرزید در دست گرفت: - کجاي کاري پسرم؟ مگر روایات پیامبر و ائمه را در مورد آخرالزمان نخوانده?اي!؟
روزگاري که بردباري و تحمل، ضعف و ناتوانی به حساب می?آید و ستم کردن به دیگران افتخار... شهادت به دروغ رواج
می?یابد و تهمت مورد قبول قرار می?گیرد. دروغگو را همه تصدیق می?کنند و خیانتکار مورد اطمینان قرار می?گیرد و امانت?به
خیانتکار سپرده می?شود. فتنه?ها زیاد می?شود و زمین و آسمان نعمتشان را از مردم دریغ می?کنند و... اسحاق نالید: بس است...
احمد! بس است!... - خدا و پیامبر بهتر از ما می?دانند که چه پیش خواهد آمد. صاحب?الامر هم ما را به حال خودمان رها
نمی?کند. اگر دنیا به قدري غرق ستم شود که دیگر... او صاحب ماست اسحاق. او ما را تنها نمی?گذارد. رهایمان نمی?کند.
فراموشمان نمی?کند. برخیز! مگذار ناامیدي و یاس بر دلت چیره شود. اسحاق سر بلند کرد: این ناامیدي است?یا ترس از آینده؟ -
هرچه که هست درست نیست. نباید اینقدر خودت را تنها و بی?کس حس کنی. اگر دوران غیبت کامل، هزاران سال هم طول
بکشد و نسلهاي بعد از من و تو هم آقا را نبینند، خورشید پشت ابر نورش را دریغ نمی?کند. چشمان اشکبار اسحاق درخشید: - چه
خواهد شد؟ - هرچه خدا اراده کرده باشد. او ما را رها نمی?کند. تنهایمان نمی?گذارد. - ما دردمان را بعد از این به که بگوییم؟
گره از کارمان که باز کند؟ چرا باید از دیدارش محروم باشیم؟ - او هست. او همه جا هست. قرار خدا بر این بوده که در طول این
شصت و نه سال مردم با واسطه با امامشان در ارتباط باشند و بعد از این قرار است واسطه?اي در بین نباشد. بالاخره هرچه مقدر
باشد پیش خواهد آمد... برخیز و به خانه?ات برو! با حالی که همسرت دارد نباید او را تنها بگذاري. اسحاق به یاد حلیمه افتاد. بلند
شد: - دعا کن احمد...! دعا کن بتوانم بر این احساس چیره شوم. - حتما می?شوي. فقط یادت نرود خورشید، اگرچه پشت ابر
است اما... اسحاق زمزمه کرد: نورش را دریغ نمی?کند. - و نورش زندگی?بخش است. برو... جوان... برو... اسحاق پیشانی
نورانی احمد بن ابراهیم را بوسید و با او خداحافظی کرد. یاد پدرش سخت در دلش زنده شده بود. آن روز که سعی کرد در برابر
سربازان متوکل مقاومت کند و آنها همانجا پیش چشمان وحشتزده او پدرش را کشتند و آب به حرم امام حسین، علیه?السلام،
صفحه 42 از 62
بستند... یاد و خاطره پدرش صورتش را بارانی کرده بود که خودش را جلوي خانه یافت. در را که باز کرد صداي ناله?اي شنید. با
سرعت?به اتاق دوید. حلیمه میان اتاق از درد به خود می?پیچید. با وحشت جلو دوید: - چه خبر شده؟ - اسحاق... آمدي؟ - چه
شده؟ - قابله را خبر کن. - مگر وقتش رسیده؟ - وقتش نبود اما... بزودي دنیا می?آید. - آخ چه روزي... - زود برگرد... زود...
مسجد از جمعیت موج می?زد و شیخ بر فراز منبر درس می?داد. گوشه مسجد پیرمرد نشسته بود و به حرفهاي شیخ گوش می?داد.
با بلند شدن صداي اذان، شیخ درس را تعطیل کرد و از منبر فرود آمد. محمد بن اسحاق را گوشه مسجد دید... طرفش رفت. محمد
بزحمت?بلند شد. شیخ او را در آغوش گرفت و بوسید. - محمد برایت?خبري دارم. می?دانم که خوشحال می?شوي. تو مثل
پدرت اسحاق یک عمر انتظار کشیده?اي. - خبري از صاحب?الامر داري؟ - بیش از خبر، نامه دارم... - نامه!... بعد از این همه
سال؟ - آري... این اولین بار بعد از مرگ محمد بن علی سمري است که صاحب?الامر نامه?اي نوشته?اند. - هشتاد سال انتظار...
زمان کمی نیست. ولی شیخ، می?دانی که لایق?ترین مردم زمانه?اي براي اینکه بعد از این همه سال آقا برایت نامه بنویسد...
بخوان... برایم بخوان. چشمان من دیگر سوي خواندن ندارند. شیخ دست در جیب کرد و نامه را بیرون آورد.: - این نامه به املاء
صاحب?الامر و خط یکی از افراد مورد اطمینان نوشته شده. این نامه را از حوالی حجاز برایم آورده?اند. فکر می?کنم حضرت
آنجا سکونت دارد. آقا به من دستور داده که این نامه را کاملا از مردم پنهان کنم و فقط از روي آن براي افراد مورد اطمینان بنویسم
یا آن را شفاهی بخوانم. فکر کردم تو را هم باخبر کنم، خوشحال می?شوي. تو از دوستان مورد اعتماد ما هستی و پدرت هم از
دوستان ما بود و با محبت صاحب?الامر از دنیا رفت و با حسرت دیدار او و پدر بزرگت هم که به دست?سربازان متوکل به شهادت
رسید. چشمان محمد بن اسحاق پر از اشک شد: - من به حسرت یک نامه یا دیدار به پیري رسیدم. - نامه مفصل است اما آنچه که
تو را دلشاد می?کند این بخش آن است: - ما از رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده?ایم،
که اگر جز این بود دشواریها و مصیبتها بر شما فرود می?آمد و دشمنان شما را ریشه?کن می?کردند. تقواي خدا را پیشه کنید و ما
را یاري دهید تا از فتنه?اي که به شما روي آورده شما را نجات دهیم. پیرمرد خم شد تا نامه را که در دست?شیخ بود ببوسد. شیخ
خواند از مسجد بیرون آمد. یک « شیخ مفید » نامه را جلو برد. محمد آن را بر چشمانش گذاشت و بوسید. نماز را که به امامت
راست?خودش را به قبرستان بغداد رساند. کنار قبر اسحاق و حلیمه، پدر و مادرش، نشست. از روز مرگ علی بن محمد سمري،
روزي که او به دنیا آمده بود، هشتاد سال می?گذشت. روزي که پدرش همیشه از آن به تلخی یاد می?کرد. عصایش را تکیه?گاه
قامت?خمیده?اش کرد و بزحمت کنار قبرها نشست. دستش را روي قبر پدر گذاشت: - کاش زنده بودي و آنچه امروز من شنیدم
تو هم می?شنیدي. سالهاي طولانی است که شیخ مفید نه همچون علی بن محمد و حسین بن روح و محمد بن عثمان بن سعید، اما
حلقه اتصال مردم با امام زمان شده است... اما آنچه امروز از او شنیدم تا به حال نشنیده بودم... پدر از آن روزها که تو نگران بودي
سالها می?گذرد. صاحب ما، ما را فراموش نمی?کند... پیرمرد سرش را روي سنگ قبر پدر گذاشت و آنچه از شیخ شنیده بود آرام
براي پدر زمزمه کرد: - ما از رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده?ایم که اگر جز این بود
دشواریها و مصیبتها بر شما فرود می?آمد و دشمنان... صدایی توجه پیرمرد را جلب کرد: - پدر بزرگ... سر بلند کرد. نوه جوانش
اسماعیل بود که به طرفش می?آمد. اسماعیل نگاهی به چشمان اشک?آلود پدر بزرگ انداخت: - چرا گریه کرده?اید؟ - من؟...
من گریه نکرده?ام. اسماعیل خندید: - چرا... صورتتان خیس است. پدربزرگ شما هروقت?سر قبر پدر و مادرتان می?آیید گریه
می?کنید... پیرمرد آهی کشید ;اسماعیل کمک کرد تا پدربزرگ از جا بلند شود ;خاك لباس سفید و بلند او را پاك کرد و آرام
به راه افتادند. محمد زمزمه کرد: پدرم تمام عمر انتظار کشید و با انتظار مرد... من هم با انتظار می?میرم. پدر تو هم... اسماعیل سر
بلند کرد. دست چروکیده پدربزرگ را نوازش کرد و گفت: - من نمی?خواهم با انتظار بمیرم... من باید او را ببینم... - دیدن تو
کافی نیست. دعا کن بیاید تا همه او را ببینند...
صفحه 43 از 62
امشب از شمع رخت سوخته پروانه ما...
سید امیرحسین اصغري اللهم و صل علی ولی امرك القائم المؤمل و العدل المنتظر. و حفه بملائکتک المقربین، و ایده بروح القدس،
یا رب العالیمن. اللهم اجعله الداعی الی کتابک، و القائم بدینک، استخلفه فی الارض کما استخلفت الذین من قبله مکن له دینه
الذي ارتضیته، ابدله من بعد خوفه امنا، یعبدك لا یشرك بک شیئا... امشب از شمع رخت?سوخته پروانه ما آتش افتاده ز رخسار تو
در خانه ما چشمهامان خسته است. گویی در غبار اوهام فرو رفته?ایم. دستهاي لرزانمان در انتظار دامان ترحم است. و این
گونه?هاي خشکیده?مان که در قحطی شبنم می?میرد! کاسه?هاي گدایی احساسمان را بنگر که به خشکسالی معرفت دچار
شده?اند. کجاست آن ییلاق سبز نگاهت که سپیده دمانش شبنم افشان است؟ کجاست آن حضور نورانی که لحظه?هاي حیاتش
ثانیه?هاي بارانی و زمزمه?هاي نورانی است؟ کجاست آن خضرانشین صحرا گرد که قافله عشق را رهنماست؟ کجاست آن
مشعلدار نیمه شبان تاریک؟ اینک که جهان در تاریکی نیایش است و انسان در بیابان جهل قدم می?زند. اینک که زمین در
خشکسالی قنوت، آواز مرگ را زمزمه می?کند! اي مهربان! او را برایمان بنمایان که کاسه?هاي گداییمان را به تصدقی پر سازد و
گونه?هاي بهت زده?مان را دست نوازشی کشد و لبهاي خشکیده معرفتمان را آب ظهور بنوشاند و سینه غربت کشیده?مان را به
قربت محبت?برساند. نگاه او را عشق می?ورزیم. زده بر عرش برین رایت فتح، آیت نصر عجل الله تعالی فرجه، حجت عصر شده بر
ذات وي آیات خدایی همه حصر شده بر شخص وي اجلال الهی همه قصر ابد الله بقائه، رزق الله لقائه خلق الخلق به ثم له جل علاه
اي پروردگار مهربان! صلوات و تحیت فرست?بر ولی امرت. که آرزوي سینه?هاي سوخته و نگاههاي منتظر است. پروردگارا!
فرشتگان مقرب را نگاهبانان او قرار ده. اینک که او تنهاترین مرد افلاکی زمین است... پروردگارا! مهدي، هدایتگر انسان به سوي
کتاب مبارك تو خواهد بود. نور را در زمین گسترش خواهد داد. و براي اقامه دین تو قیام خواهد کرد. پروردگارا! آن سلطان
هدایت را، ملک سلیمانی ده و فراتر از آن مملکت دو جهانی که خوبرویان آینه خوبی اویند. او را در سرزمین زمین، خلیفه خود
گردانیدي چون پیشینیان از داوود و پیامبران که او مجموعه صفات پیامبران و امامان است. صورت حزینش دلرباتر از داوود و
زیبایی چهره?اش بهتر از جمال یوسف و سفره عشقش نمکین تر از همه. پروردگارا! عشق را با دستان او بر قلبها حاکم گردان و
توحید را با جام او بر جانها بچشان. او هرگز از ستمکاران نخواهد هراسید و شریکی براي تو قائل نخواهد شد و او زیباترین استعاره
رحمت توست. خدایا! او را براي انسان، نگاهدار...
تحولات درونی